نشستم و زل زدم به صفحه خالی لپتاپ. خالی که نیست اما اینکه صرفا صفحه نوت ات باز باشه به معنی اینکه چیزی وجود داره نیست. وقتی میگم خالی شاید بیشتر منظورم صفحه خالی ذهنمه. ظاهرا الان دارم مینویسم اما واقعیت موضوع اینه که تنها چیزی که الان دارم مینویسم اینه که چرا چیزی ندارم که بنویسم؟!
عجیبه. واقعا برام عجیبه . انگار این وبلاگ رو قبلا یه نفر دیگه مینوشته. چون اولا که من چیزی به ذهنم نمیرسه که بگم و ثانیا وقتی پستای گذشته صاحب این وبلاگ رو میخونم یه جورایی، زیادی حال میکنم از موضوع و متن و نحوه نگارشش! اونقدر که اصلا به نظر نمیرسه خود من نوشته باشم. اون آدم اگر موضوع و وقت و آرامش کافی بهش می رسید (و یا حتی نمی رسید!) بلد بود و میتونست یه داستان سرگرم کننده و بانمک ازش دربیاره و یا طوری بهش بپردازه که کلا تصورات ذهنی خواننده اشو نسبت به موضوع بهم بریزه. ولی من. بیشتر شبیه یه لطیفه میمونه، چون تنها چیزی که الان میتونم درباره اش بنویسم همینه که نمیتونم و نمیدونم چی بنویسم؟»

ادامه مطلب

اگر هنگام بلند شدن از خواب هدفی ندارید، بهتره برگردید و بیشتر بخوابید!

چیزی ,یه ,خالی ,موضوع ,صفحه ,الان ,تنها چیزی ,چیزی که ,که الان ,وبلاگ رو ,دارم مینویسم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانش سبز طراحی سایت در بانه - ساخت سایت بانه آیتک موزیک | دانلود آهنگ جدید وبلاگ آموزش تولید محتوا و سئو سایت دلنوشته های زیبا باربری شرقی دو خط یادداشت تعمیر جک پالت در استان البرز روزنوشته‌های من